×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

حرفهای دل تنگی

× مجموعه ای از سخنان عبرت آموز،داستان ،شعر و حرفهای دلهای تنگ
×

آدرس وبلاگ من

omidi.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/omidi-omidi

× ?????? ???? ???? ?? ???? ???? ?????? ????? ??? ??? ????? ??????

آرامش سنگ يا برگ

مردجوانی کنار نهر آب نشسته بود و غمگین و افسرده به سطح آب زل زده بود.

استادی از آنجا می گذشت. او را دید و متوجه حالت پریشانش شد و کنارش

نشست. مرد جوان وقتی استاد را دید بی اختیار گفت:" عجیب آشفته ام و همه

چیز زندگی ام به هم ریخته است. به شدت نیازمند آرامش هستم و نمی دانم این

آرامش را کجا پیدا کنم؟"

استاد برگی از شاخه افتاده روی زمین کند و آن را داخل نهر آب انداخت و

گفت:" به این برگ نگاه کن وقتی داخل آب می افتد خود را به جریان آن می

سپارد وبا آن می رود." سپس استاد سنگی بزرگ را از کنار جوی آب برداشت

و داخل نهر انداخت . سنگ به خاطر سنگینی اش داخل نهر فرو رفت و در عمق

آن کنار بقیه سنگ ها قرار گرفت.

استاد گفت:"این سنگ را هم که دیدی. به خاطر سنگینی اش توانست بر نیروی

جریان آب غلبه کند و درعمق نهر قرار گیرد.حال تو به من بگو آیا آرامش سنگ

را می خواهی یا آرامش برگ را!"

مرد جوان مات و متحیر به استاد نگاه کرد و گفت:" اما برگ که آرام نیست. او

با هر افت و خیز آب نهر بالا و پائین می رود و الان معلوم نیست کجاست!؟

لااقل سنگ می داند کجا ایستاده و با وجودی که در بالا و اطرافش آب جریان

دارد اما محکم ایستاده و تکان نمی خورد. من آرامش سنگ را ترجیح می دهم!"

استاد لبخندی زد و گفت:" پس چرا از جریان های مخالف و ناملایمات جاری

زندگی ات می نالی؟ اگر آرامش سنگ را برگزیده ای پس تاب ناملایمات را هم

داشته باش و محکم هر جایی که هستی آرام و قرار خود را از دست مده."

استاد این را گفت و بلند شد تا برود. مرد جوان که آرام شده بود نفس عمیقی

کشید و از جا برخاست و مسافتی با استاد همراه شد. چند دقیقه که گذشت موقع

خداحافظی مرد جوان ازاستاد پرسید:" شما اگر جای من بودید آرامش سنگ را

انتخاب می کردید یا آرامش برگ را؟"

استاد لبخندی زد و گفت:" من تمام زندگی ام خودم را با اطمینان به خالق

رودخانه هستی به جریان زندگی سپرده ام و چون می دانم در آغوش رودخانه ای

هستم که همه ذرات آن نشان از حضور یار دارد از افت و خیزهایش هرگز دل

آشوب نمی شوم. من آرامش برگ را می پسندم

جمعه 4 شهریور 1390 - 12:36:38 AM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم

آخرین مطالب


داستان جذابیت


مرگ


آب چشمه


چشم های دوباره


گفتـــــــــگو بــــــا خـــــــدا


دلیل عشق


قول پدر


درسی بزرگ از یک کودک


داستان خیر و صلاح


خدایا چرا من


نمایش سایر مطالب قبلی
آمار وبلاگ

172658 بازدید

154 بازدید امروز

83 بازدید دیروز

341 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements