قالی زندگی
زندگی یک قالی بزرگ است.هر هزارسال یکبارفرشته ها قالی جهان را درهفت آسمان می تکانندتاگرد وغبارهزار ساله اش بریزدوهربارباخود میگویند:این قالی نیست که قرار بودانسان ببافد.این فرش فاجعه است بازمینه سرخ خون وحاشیه های کبودمعصیت ونقش برجسته های ستم.فرشته ها گریه میکنندوقالی آدم را میتکانندودوباره با اندوه برزمین پهنش میکنند.رنگ دررنگ،نقش در نقش و گره در گره.قالی بزرگیست زندگی که من میبافم وتو میبافی.همه بافنده ایم.میبافیم ورج به رج بالامیبریم،میبافیم و می گسترانیم.دار این جهان را خدا برپا کردوخدابود که فرمود:ببافید و آدم نخستین گره را برپود قالی زدوهرکه آمدگره ای تازه زدورنگی ریخت و طرحی بافتو چنین شدکه قالی آدمی رنگارنگ شد،آمیزه ای از زیبایی و نازیبایی،سایه روشنی ازگناه و صواب.
گره من و تو هم تا ابد بر این قالی خواهد ماند.طرح و نقشمان نیز همینطور و هزاران سال بعد آدمیان برفرشی خواهند زیست که گوشه ای از آن را ما بافته ایم.کاش گوشهای را که ما میبافیم زیباتر ببافیم.
سه شنبه 18 مرداد 1390 - 1:28:14 AM