شبانه های غریبی است شبانه های بی کسی من
اشک در میان خاطراتم به سیاهی می گرید .
آوار سنگین تنهایی چنین بی رحم و تازیانه وار
به کدامین سو می کشانیم ؟
امروز سراسر حضورم را غرق
در نیاز داشتنت کردم و تو ...
نمی دانم ، شاید تو نبودی
که در مسیر باد صدایم کردی
و سرزمین بی کسی هایم را سراسر حضور .
.
حرفهایم بوی نیستی می دهند
و تو حضورم را تکرار نمی کنی .
آخر چگونه برایت بسرایم ؟؟
چگونه از حضورت سیراب شوم وقتی که تو همیشه نیستی
و دمادم سرود بودن را فریاد می کنی ؟
نمی دانم ، شاید حرفهایم
تکراری است از نا گفته های وجودم .
.
.
اشکهایم دیگر تو را محسور دیدگانم نمی کند
چشمهایت دیگر برای حضور من پرواز نمی کند
و دیدگانت مرا دیوانه تر از همیشه
اسیر در غبار نمی کند .
نفرین بر تو
که مرا در حضور خلاصه نمودی
و افسوس که دلم هیچ گاه نتوانست بگوید :
دوستت نداشته ام ؛ هیچ گاه بر نگرد .
..
.
..
.
اشکهایم دیگر تو را محسور دیدگانم نمی کند
چشمهایت دیگر برای حضور من پرواز نمی کند
و دیدگانت مرا دیوانه تر از همیشه
اسیر در غبار نمی کند .
نفرین بر تو
که مرا در حضور خلاصه نمودی
و افسوس که دلم هیچ گاه نتوانست بگوید :
دوستت نداشته ام ؛ هیچ گاه بر نگرد .
173231 بازدید
39 بازدید امروز
101 بازدید دیروز
354 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian